بررسي جنگ روانی
كنكاش در بحث جنگ رواني و تأثيرهاي آن در هنگام درگيريهاي نظامي و عواقب آن در دوران صلح از موضوعاتي است كه امروزه مورد توجه دولتها قرار گرفته است.
در دنياي كنوني كه كشورها سعي دارند اهداف خود را با توسل به اقدامات غير نظامي به پيش ببرند، استفاده از ابزارهاي جنگ رواني اهميت بيشتري يافته است. به همين منظور بررسي اين موضوع براي شناخت راهكارها و نيز چگونگي تأثير گذاري آن ضروري است.
استفاده برنامه ريزي شده از تبليغات، از طريق عوامل آشكاري همچون راديو، تلويزيون و مطبوعات و عوامل پنهاني مانند شايعه براي تضعيف روحيه مردم يا ارتش دشمن و بياعتبار كردن انگيزه ها و كاستن از اقتدار حكومت مخالف متداول است.
البته وسايل نيرومند ارتباطی به تنهايي توانايي ايجاد تحولات بزرگ را در افكار عمومي ندارند ، اما ميتوانند به گونهاي مؤثر، جريانهاي فكري موجود در جامعه را تقويت كنند و يا چنانچه در مردم آمادگي براي تحول وجود داشته باشد، قادرند اين تحولات را جهت دهند .
قدرتهاي بزرگ پس از جنگ جهاني دوم به اثربخشي اين نوع عمليات رواني توجه نشان دادند و با به خدمت گرفتن حربههاي روانشناسانه سعي در پيشبرد اين روند داشتند، هدف اساسي آنها از اين نوع تبليغات، جهت دهی فكر ملتها به منظور بهرهبرداري اقتصادي و سياسي از آنها بود. هر چند كه جنگهای رواني و تبليغاتي را بيشتر در قلمرو سياست ميدانند، ولي مجريان آن براي موفقيت بايد از فكري خلاق در زمينه تجزيه و تحليل مسايل سياسي برخوردار بوده و به عبارتي در سياست نيز صاحبنظر باشند تا بتوانند در زمان جنگ و صلح از روشهاي آن به خوبي براي پيشبرد اهداف استفاده كنند.
هدف از جنگ رواني
در اعمال جنگ رواني و تبليغاتي توسط دولتهاي مختلف اهدافي دنبال ميشود كه مهمترين آنها در زمان جنگ، حمايت و پشتيباني از اهداف سياسي و نظامي و به نتيجه رساندن آنها ميباشد . هدف جنگ رواني عليه كشورهاي ديگر، عبارت از: ايجاد تفرقه و هرجو مرج، جستجوي نقاط حساس و تحريكپذير، ساختن آنها و استفاده از تضادهاي داخلي جوامع و تلاش در جهت افزايش تضادهاي نژادي و ايجاد جو بدبيني و عدم اعتماد به دولتها و دامنزدن به هر مسألهاي كه منجر به بر هم زدن و حدت ملي شود.
تقويت تنفر مذهبي ميان مردم يك كشوروپشتيباني از هر حركتي كه مانع وحدت در كشور مورد نظر گردد ازاهداف مهم جنگ رواني در هنگام صلح است و حمايت و تقويت توان ملت خودي در نيل به اهداف سياسي ، اقتصادي و يا حين اجراي مأموريتها و فعاليتهاي مخفي نظامي هم از نظرها پنهان نیست
در دوران جنگ اين اهداف وضعيت خاصي پيدا ميكند كه ميتوان از جمله آنها را "حفظ متحدان موجود و كسب متحدان تازه و بدست آوردن پشتيباني سياسي، نظامي و اقتصادي و همكاري مدرن در كشورهاي بيطرف، افزايش همكاري و تعميق دوستي با كشورهاي دوست و متعاقب آن ايجاد شك و بدبيني در مردم كشور هدف نسبت به رهبران سياسي، نظامي و اقتصادي آنها" دانست.
از ديگر اهداف جنگ رواني در دوران جنگ « خدشه دار ساختن اطمينان دشمن به توان خود از نظر نيروي انساني، مهمات و جنگ افزار و قدرت فرماندهي و سرانجام قانع ساختن آنان به بيثمر بودن تهاجم و يا استمرار جنگ به منظور تسليم و عقب نشيني يا گرفتن امتياز از دشمن » است.
جنگ رواني در هنگام درگيري باعث افزايش كارايي و توان رزمي نيروهاي خودي ميشود. هدف از اجراي اين نوع جنگ، وادار ساختن نيروهاي دشمن به فرا رو يا تسليم به صورت فردي يا گروهي، كاهش روحية و تضعيف اراده و پايداري و گمراهي فرماندهان دشمن است كه در نهايت به پيروزي در جنگ خواهد انجاميد.
انواع جنگ رواني
1- جنگ رواني استراتژيك
اين نوع جنگ شامل فعاليتهاي گسترده و بلند مدتي است كه با استفاده از نقاط آسيبپذير سياسي، نظامي، اجتماعي و اقتصادي، عليه بخش عمده و يا تمام مردم يك جامعه بكار ميرود و در نتيجه موجب سستي عقايد و آرمانها ميشود و ملت را نسبت به فرهنگ و تمدن و اصولي كه بر اساس آن حركت ميكند دچار شك و ترديد ميكند.
2- جنگ رواني تاكتيكي
اين نوع جنگ رواني معمولاً در محدودهاي كوچكتر و با اهداف مشخصي انجام ميشود و افراد نظامي و غير نظامي وفاداربه دشمن حاضر در صحنه عمليات رزمي را مورد توجه و هجوم قرار ميدهد، براي مثال در طول جنگ خليج فارس دستاندركاران جنگ رواني آمريكا بيش از 29 ميليون اوراق تبليغاتي با 33 پيام گوناگون روي سربازان عراقي در كويت فروريخته بودند. محتواي اين برگه ها سربازان عراقي را راهنمايي ميكرد كه چگونه تسليم شوند و تجهيزات خود را رها سازند و به آنان درمورد حمله سهمگين آينده هشدار ميدادند و رفتار انساني و دوستانه با اسرا را وعده ميدادند.
3- جنگ رواني تحكيمي
به اين نوع جنگ رواني، جنگ روانی تثبيتي - استقراري و استحكامي هم گفته ميشود كه معمولاً به منظور پيشرفت و سهولت عمليات و افزايش ميزان همكاري مردم غير نظامي در سرزمين خودي يا سرزمينهايي كه توسط نيروهاي خودي اشغال شده انجام ميشود . هدف نهايي در اين نوع جنگ رواني پيروزي در جنگ، برقراري صلح و حفظ پيروزي به دست آمده است.
استراتژي جنگهای رواني
در جنگهای عادي، سعي ميشود با تكيه بر قدرت فيزيكي، خسارات قابل توجهي به مراكز اقتصادي و نظامي حریف وارد گردد و از اين طريق اورا به تسليم و اطاعت وادار نمايند. براي انجام اين مورد، داشتن قدرت الزامي است. با اين حال، آيا ميتوان گفت كه براي وادار كردن دشمن به پذيرش ارادهآي خاص، كاربرد نيروي نظامي تنها راه حل ممكن ميباشد؟ بديهي است پاسخ اين سؤال منفي خواهد بود. زيرا توسل به جنگ رواني نيز ميتواند نتايج مطلوبي را به بار آورد. اما جنگ رواني چيست؟ ابزارهاي آن كدام است؟ در چه حوزهاي از جغرافياي انساني عمل ميكند و تأثير آن چه ميتواند باشد؟
مهمترين و اصليترين هدف در جنگهای رواني تضعيف و انحراف افكار عمومي ميباشد. در يك جنگ رواني هدف آن نيست كه ابتدا سرزمين فتح گردد يا قراردادي امضاء شود. بلكه منظور ان است كه تصميمگيرندگان و امضاء كنندگان قرارداد با طي مراحلي به ازدستدادن سرزمين يا امضاء قرار داد تسليم رضايت داده و مقاومتي از خود نشان ندهند. در اين عمليات بايد روحيه، افكارواذهان مردم را تخريب كرد. انجام اين امر به طرق گوناگون صورت ميگيرد. گاه از طريق منفعل ساختن افكار و گاه با فعال كردن و حساس نمودن آنها در جهت اهداف مورد نظر . پيروزي در اين عمليات ميتواند مقدمهاي بر پيروزي نهايي باشد. به عبارت ديگر عمليات رواني گاه جنبه تاكتيكي داشته و گاه نيز در پايان بخشيدن به جنگ نقش عمدهاي بازي ميكند . تعارض رواني ممكن است پس از چند مرحله عمليات نظامي صورت گيرد و گاهي نيز قبل يا همزمان با آن و يا در خلال دورههاي مورد نظر باشد.
ادامه مطلب